وقتی قرار است دربارهی سبک زندگی در جامعهی ایرانی سخنی به میان بیاید و تحلیلی ارائه شود، مسیر تحلیلی رایج به این صورت است: موضوع سبک زندگی به موضوع مصرف منتقل میشود و در بحث مصرف نیز از اندیشههای انتقادی مکتب فرانکفورت استفاده میشود. اما این سؤال پرسیدنی است که اولاً چرا نظریات انتقادی مکتب فرانکفورت مورد اقبال جامعهی فکری و روشنفکری است و ثانیاً این منظرگاه تا چه اندازه ظرفیت و توان توصیف و تحلیل درست وضع فرهنگ و سبک زندگی در ایران را دارد؟ همچنین میتوان از اامات و تبعات نگریستن از پسِ عینکِ این مکتب به سبک زندگی در ایران پرسش کرد.
علیرضا مرادی
توجه به زندگی روزمره و نظم حاکم بر آن، منکشف کنندهی حقایق بسیاری برای انسان خواهد بود. اما آیا پرداختن به زندگی روزمره، فرهنگهای مردمی و هیاهوها و سرخوشیهای درون آن میتواند ماده و بنیان صورتبندی نظریات علمی قرار گیرد؟ به عبارت دیگر آیا زندگی روزمره و نظم موجود در آن منشأ هرگونه معرفت و علمی واقع میشود؟ در این متن به مرور رویکردهای مختلف به خصوص مطالعات فرهنگی، در حوزهی نسبت زندگی روزمره با موضوع علم و جایگاه زندگی روزمره در برساخت علم پرداخته میشود.
علیرضا مرادی
مفهوم لایف استایل» را میتوان به معنای نحوه و راه و روش زیستن فرد یا گروهی در نظر گرفت و با این تعریف گمان کرد که سبک زندگی چیزی است که همواره بوده و انسانها همواره بهنحوی و به روشی میزیستهاند؛ انسانهای مختلف به صورتهای مختلف کسب معاش میکردهاند و لباس میپوشیدند و سرپناه میساختهاند و با یکدیگر روابطی داشتهاند و . و ما هم اکنون باید در پی مدلی از جنبههای مختلف گذران زندگی باشیم که با سنت و دینمان هماهنگ باشد. اما اگر چنین معنی خنثی و بسیطی از لایف استایل در نظر آوریم، خاستگاه تاریخی و اجتماعی این واژه و بستگیهای آن به مفاهیم دیگر پوشیده میماند. لایف استایل زمانی مطرح میشود و اهمیت مییابد که به زندگی از آن رو توجه میشود که محل مصرف است و لایف استایل نه دیگر به معنای چگونه زیستن که به معنای چگونه مصرف کردن است. اصل بر مصرف» شدن همهچیز است و حالا ماندهایم که چگونه مصرف کنیم. اگر لباس سنتی هم میپوشیم نه بهخاطر وجود تعلق و نسبتی به عالم سنت است بلکه از آن روست که لباس سنتی هم توانسته جایگاهی در چرخهی مصرف برای خود بیابد. پس اگر انسانهای مدرنی را میبینیم که تمایل به پوشیدن لباس سنتی دارند متعجب نشویم و گمان نکنیم که سنت زنده شده است، بلکه منتظر باشیم که دورهی مصرف این لباس نیز بگذرد. مقالهی زیر بر آن است تا ظهور لایف استایل و نسبت آن را با مدرنیته، مصرف و زندگی امریکایی نشان دهد.
به علت پیچیده تر شدن هر روزه و به تبع آن تخصصی تر شدن روزافزون مسائل و موضوعات در دنیای جهانی شده امروزه، رومه نگاری و به تبع آن رومه نگاران سلامت به سمت تخصصی تر شدن پیش رفته و هر رومه نگاری سعی دارد تا در یک حوزه مهم تخصص پیدا کرده و آن را پوشش دهد. یکی از عرصه های مهم رومهنگاری، رومه نگاری سلامت است. رومه نگاری سلامت را بایستی یکی از زیرشاخته های ارتباطات سلامت درک کرد.
در زندگي معمولي، ما گاهي اوقات خودمان را در حال صحبت کردن درباره معناي واژه ها و يا عبارات مي يابيم، برای مثال، من در خانه در حال مطالعه هستم، در حالی که در این صورت خودم را مبهوت می یابم.من دقیقا نمی دانم چیزهایی که می گویم چه معنایی می دهند. اگر من از کسی معنای یک واژه را بپرسم او این جواب را به من خواهد داد:
بازنمایی
عمدتا بازنمایی را به مثابه شیوهایی برای تاکید گذاشتن بر متن ترجمه میکنند. معنای عمومی بازنمایی بر مجموعهایی از فرآیندها دلالت میکند که به وسیله آن ابژه یا عملی در جهان واقعی ترسیم شده و به نمایش در میآید. بنابراین بازنمایی عملی نمادین است که جهان ابژه را انعکاس میدهد. برای زبانشناسان بازنمایی برای تبیین این امر به کار میرود که چگونه یک مفهوم میتواند جایگزین یک ابژه شود. در حوزه گفتمانی و به ویژه گفتمانهای قومی و نژادی این واژه عمدتا به این صورت به کار میرود که چگونه برخی ویژگیهای یک گروه از مردم به عنوان ویژگیهای کل مردم به مثابه یک کل سازگار میشود.
الهيات رهايي بخش داراي سه مرحله كاملا مجزا بود و در اصل با كليساي كاتوليك در ارتباط بود، اما هم اكنون به مفهوم و روشي براي ديگر مذاهب نيز گسترش يافته است. اولين مرحله در سال 91 و با انتشار بخش نامه Rerum Novarum آغاز شد. اين بخشنامه براي عدالت اجتماعي بيشتر و پاياني براي استثمار كار كارگران فراخوانده شد. دومين مرحله در دهه 1980 آغاز شد و به سمت تمركز بر آمريكاي لاتين، در ميان كشيشان و راهبه ها، گرایش یافت كه هم اصلاحات ارضي و هم عدالت اجتماعي را ترويج ميكرد. سومين مرحله در دهه 1980 آغاز شد و به ديگر مذاهب و به خصوص پروتستانهاي انجيلي كه الهيات كامروايي را ترويج ميكردند، انتشار يافت. اين مرحله شامل پول بانكهاي كوچك و كليسا ميشد كه توسط جلساتي براي كمك به فقرا اداره ميشد.
جنگ جهانی دوم نقطه آغاز مساعدتهای عمده، مداخلات و شروع عمده طرحها و برنامههای مدرنیزاسیون است. این طرحها و امیدهای نخبهگان فرهنگی و اقتصادی، اساس شکست براي جامعه عمل پوشاندن به همان موارد موعود در نیمکره جنوبی است. در ابتدا این کلیسائیان بودند که وعده زندگی بهتر هم در این دنیا و هم آخرت را دادند. سپس موجی از سازمانهای غیردولتی، آژانسهای همیاری خارجی و مراکز علمی این وظیفه را بر عهده گرفتند. انگیزه یا هدف، بهبود زندگی تعداد زیادی از ساکنان مناطق حاشیهایی جهان بود. هنوز، زندگی بسیاری در نیمکره جنوبی تغییر نیافته بود و حتی در برخی موارد وضعیت آنها- از ابعاد اقتصادی، بهداشت، مسکن، آموزش، دسترسی به رسانهها- بدتر شده بود. بعد از بیش از 6 دهه از مدرنیزاسیون، نیمکره جنوبی هنوز با چالشهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی روبرو است. این فقدان آشکار پیشرفت، در عوض اینکه نظریهها و روشهای اشتباه گذشته را تکرار کند، منجر به جنبشی برای تغییر شده است. هم اکنون جنبش گستردهایی وجود دارد که در حال به چالش کشیدن محافل علمی، رهبری ی، سازمانهای غیردولتی، نظریات توسعه، روشها، انگیزهها، نقشها، پارادایمها و نیز اعمال و روششناسیها است.
درباره این سایت